دخملی عزیزم٬دوست مهربونم٬تسلیت میگم همیشه تصور این غمم برامون سخت بود و ازش میترسیدیم خیلی سخته تحمل این مصیبت میدونم اما مارو هم تو غمت شریک بدون خانمی خدا بابای مهربونتو غرق رحمت کنه الهی آمین
این روزا خوب نیستم ببخشید اگه کم پیدام هم سرم شلوغه هم حال و حوصله نوشتن ندارم ... سفرمون خیلی خوب بود خیلی خوش گذشت ... میخواستم بنویسم اما دستم به نوشتن نمیره ... ایشالا بهتر شدم میام همشو مینویسم .
ساعت ۴ شده هنوز نمیدونم برم یا بمونم ... برم خونه خودمون یا خونه مامان اینا ... ای بابا . یهوئی تندو سریع همه چیو جم میکنم که برم ... موبایلم خونه مامان اینا مونده ... به همسری میگم من میرم اما نمیدونم کجا خونه خودمون یا مامان اینا یام آرایشگاه ؟؟؟ تو راه فک میکنم نمیرسم به سرویس خونه مامان اینا پس میرم خونه ... حسابی...