این روزا خوب نیستم ببخشید اگه کم پیدام هم سرم شلوغه هم حال و حوصله نوشتن ندارم ... سفرمون خیلی خوب بود خیلی خوش گذشت ... میخواستم بنویسم اما دستم به نوشتن نمیره ... ایشالا بهتر شدم میام همشو مینویسم .
همون دیگه میدونی که ... دیروز بهت گفتم ... ببین من خیلی احترام گذاشتمو حرف خوردم حالا دیگه نمیتونم تحمل کنم اشتباه کردم ... از این ناراحتم که من بخاطر همسری با خیلیا تو همین شرکت بحث کردم حرف شنیدم رابطمو کم کردم اما حالا همسری میگه خواهرمه نمیتونم ازش ببرم من نمیگم ببر میگم با رفتارات ادبش کن همین توقع زیادیه بنظرت ؟؟؟ میدونم خیلی حساسم اما حساسیتم بخاطر رفتار خوبیه که باهاش داشتم واسه ملایمتیه که نشونش دادم . چرا مگه من کمبود توجه داشتم که بهش محبت کردم ؟؟؟ که حالا بخواد با رفتاراش لهم کنه همسریم مثل قبل باهاش برخورد کنه آره؟؟؟ من احترام میزارم مراعات میکنم همینارم توقع دارم چیز زیادیه ؟؟؟ حمایت همسری رو میخوام ... میگه حق با توئه من حقو به تو میدم اما من اینو حس نمیکنم .
حالم گرفتس بخاطر احترام گذاشتنام اونم بیش از حد مراعات کردنام محبتام که به باد دادم ... در مورد خواهر همسری که همیشه با من مشکل داشته و نتونستم هضمش کنم
دادم یلدا جوون یه قضیه دو سالس چه جوری توضیح بدم تو پستام نوشتم بعضیاشو همین پستای اومد پدر شوهر اینا از سوریه ... عروسی تو مهر ... حالا میام تو وبت برات کم کم میگم خوووووووووووب ؟؟؟
عزیزم من که رمزی نمی نویسم ادامه مطلبو میتونی بخونی ممنون که تبریک گفتی باورت میشه رفتم مشهد یادت بودم ودعات کردم چون اولین باری که می خواستم برم تو از همه زودتر گفتی برام دعا کن
بهار جونم؟چی شد عزیز دلم؟
خانومی بازم خواهر شوهر؟
همون دیگه میدونی که ... دیروز بهت گفتم ... ببین من خیلی احترام گذاشتمو حرف خوردم حالا دیگه نمیتونم تحمل کنم اشتباه کردم ... از این ناراحتم که من بخاطر همسری با خیلیا تو همین شرکت بحث کردم حرف شنیدم رابطمو کم کردم اما حالا همسری میگه خواهرمه نمیتونم ازش ببرم من نمیگم ببر میگم با رفتارات ادبش کن همین توقع زیادیه بنظرت ؟؟؟
میدونم خیلی حساسم اما حساسیتم بخاطر رفتار خوبیه که باهاش داشتم واسه ملایمتیه که نشونش دادم .
چرا مگه من کمبود توجه داشتم که بهش محبت کردم ؟؟؟
که حالا بخواد با رفتاراش لهم کنه همسریم مثل قبل باهاش برخورد کنه آره؟؟؟
من احترام میزارم مراعات میکنم همینارم توقع دارم چیز زیادیه ؟؟؟
حمایت همسری رو میخوام ... میگه حق با توئه من حقو به تو میدم اما من اینو حس نمیکنم .
بهاری چی شدی خانمی ؟ نگرانم کردی ... چرا خوب نیستی عزیزم ؟
حالم گرفتس بخاطر احترام گذاشتنام اونم بیش از حد مراعات کردنام محبتام که به باد دادم ... در مورد خواهر همسری که همیشه با من مشکل داشته و نتونستم هضمش کنم
ببین بهار من اصلا دوست ندارم تو خوب نباشیا! بیا دیگه! خوب باش دیگه...ببین من دوستت دارم!
میدونم سیندختی خودمم این بهارو دوس ندارم ... منم خیلیییییییییییی خیلیییییییییی دوستت دارم خانمی ... دلخوشیم تو این روزا شماهائین ... میدونی دیگه دردم چیه ؟؟؟
جریان خواهر شوهر چیه بهاری...؟؟؟نمیگی بهم؟؟من نمیدونم چه خبره؟؟برام تعریف کن ببینم مهربون من چش شده؟؟
خصوصی
یه خواهر شوهر دارم از مال تو بدتر ... انواع اقسام بی احترامی اونم در صورتی که من تو احترام کم نذاشتم ... کدومو بگم که دلم از پره میگم بیشتر حرص میخورم
سلام بهار جون
مرسی برای رمز
عزیزم غصه نخور زود حالت میاد سرجاش! خدا رو شکر که سفرتون بهت خوش گذشته.
مواظب خودت باش.
سلام خانمی
خواهش میکنم
خدا کنه
چشمممممممممممم
عزیزم دیروز بهت چی گفتم؟خیلی بهش بها نده!
داری خودتو داغون میکنی ها...بهار اینطوری پیش بری پخ پخت میکنم هااااااااا
الهی من فدای تو دوست گلم برم الهیییییییییییییییییییییییییییییی بخدا سعی میکنم
نکنه تو هم عین من از نظر روحی اوضات به هم ریخته؟
اگه اینه که می فهممت
منم عین خودتم بهم ریختم آلما ...
بهار...کجاییییییییی؟؟؟جواب ندادی
دادم یلدا جوون یه قضیه دو سالس چه جوری توضیح بدم تو پستام نوشتم بعضیاشو همین پستای اومد پدر شوهر اینا از سوریه ... عروسی تو مهر ... حالا میام تو وبت برات کم کم میگم خوووووووووووب ؟؟؟
چی شدی بهار جان؟
مواظب خودت باش دوستم ...
دلم گرفته فیروزه جونم
baharamo narahat nabinammmmmmmmmmm
miyam in khahar shoharito mizanamaaaaaaaaa ke enghad in baharemono aziyat mikoneeeeeee
بیا بزنش خووووووووووووووووووووووووووب ؟؟؟؟
دلم خنک میشه خودمم حسابییییییییییییی کمکت میکنم از خجالتش در بیایم
زیارت قبول خانومی . یعنی چی دستم به نوشتن نمیره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زودباش ببینم
ممنونم عزیزم ... سایه جوون چشممممممممممممممممم خانمی اومدم
سلام آقا جان خب من اینارو میخونم دوس دارم زودتر برم سر خونه زندگییییم به منم سر بزن بهارجوووووووون
زود زود برو خوووووووووووووووووووووووووووب خیلی خوبه
عزیزم من که رمزی نمی نویسم
ادامه مطلبو میتونی بخونی
ممنون که تبریک گفتی
باورت میشه رفتم مشهد یادت بودم ودعات کردم
چون اولین باری که می خواستم برم تو از همه زودتر گفتی برام دعا کن
من رمز تو رو ندارم
نمیدونستم ... خیلی ذوق کردم گوشی جونم ...
وااااااااااااااااااااااااااااااااااای مرسی خانمی
میزارم برات
دوست دارم نوشته هاتو بخونم
اما از قرار رمز داره
خوشحال میشم تو خوندنش سهمی داشته باشم
با همسری زندگی خوبی داشته باشین