**راز زیبای زندگی**

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَروالَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرللعالمین

**راز زیبای زندگی**

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَروالَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرللعالمین

مهمونداری و کادو خاله

دیروز تصمیم داشتیم استراحت کنیم و یه کم از کم خوابی شب قبلمون که مهمون بودیمو جبران کنیم اما ... تلفن زنگ خورد مامانم بود ... گفت شب با خاله اینا میخوان بیان خونمون ... گفتم شام بیاین گفت نه خاله میگه از سر کار میاد سختش میشه ... من خیلی مهمون دوست دارم اما حق با خاله بود واقعا با این ساعت کاری من امکان مهمونداری وسط هفته واسم نیست ... و از این بابت خیلی ناراحتم خیلی ... دوست داشتم خالم حداقل یه شامی یه ناهاری خونمون میموند .

تلفن که قطع شد زنگ واحدمونو زدن یه آقائی بود گفت شناور کولرتون خرابه آب پشت بومو برداشته ...ای بابا ...  همسری رفت درستش کرد ... بعدم شیر دستشوئی که چیکه میکردو درست کرد ... آخر سرم رفت بیرون واسه خرید میوه و شیرینی و قند ... منم سریع همه جارو مرتب کردمو چند تا تیکه ظرف تو سینکو شستم ... میوه هارم همینطور بعدم با کمک همسری چیدیم تو میوه خوری ... همشم یا سیبا قل میخوردن از تو میوه خوری می افتادن زمین یا پرتقالا و منم هی تو دلم قسمشون میدادم تورو خدا از جاتون تکون نخورین وقت ندارم هی بدوئم دنبالتون خودتونم له میشین بابا ... چایم دم کردم ...  وسایل پذیرائی رو هم آماده کردم ... خودمم رفتم  آماده شدم ... شامم عدسی درست کرده بودم که آماده بود اما نخوردیم تا ظرف کثیف نکنیم راستش اصلا وقتم نکردیم شاممونو بخوریم ... نه و نیم بود مهمونا اومدن مامان و خواهریم باهاشون اومده بودن تا ۱۱.۵ هم بودن ... خالم واسه خونمون یه میوه خوری خوشگل آورده بود از اینائی که سفید رنگن فک کنم جنسشون چینیه روشونم طرح داره ... دست گل خاله گلم درد نکنه خیلی خوش سلیقس ... یه گلدون گلم مامانم برام قلمه زده بودو آورد خیلی خوشگله دست مامانمم درد نکنه ... خواهری نمیدونم چش شده بود هی ریسه میرفت از خنده ؟؟؟  

با اینکه شب قبل ۴ ساعت بیشتر نخوابیده بودیم اما این مهمونیه خیلی بهم چسبید ... مهمونا که رفتن یه کم جم و جور کردمو خوابیدیم .  

اینم عکس میوه خوری که خالم برامون آورد :  

http://s1.picofile.com/khaterate-bahar89/DSC01061.JPG 

http://s1.picofile.com/khaterate-bahar89/DSC01066.JPG 

 

اینم پتوئی که بهمون دوست همسری کادو داد :  

http://s1.picofile.com/khaterate-bahar89/DSC01067.JPG

نظرات 9 + ارسال نظر
سایه یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 http://didarema.persianblog.ir

اره مهمونی وسط هفته واسه ماهایی که کارمندیم خیلی سخته

خیلی خیلی سخته ... مخصوصا که خونتم بهم ریخته باشه ... دیرم از شرکت بیای ... دیگه هیچی

سیندخت یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:05

راست میگی خیلی برات سخته وسط هفته...اما خب این یه حسن هم هست...عین من همه ازت توقع نمیکنن! بهاری من اوایل ازدواجم شاغل نبودم زیاد مهمون می اومد( فامیل خودم نه ها! ) بعد که شاغل شدم 7 به بعد می رسیدم خونه بازم می اومدن!!!! هیچ فرقی براشون نداشت...!
دست خاله گلت و مامان نازنینت درد نکنه

واااااااااااااااااااااااااااای نگووووووووووووووووووووو ...
مرسی عزیزم ... واقعا

بهار نبض عشق یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:39

سلام عزیزم
خوبه دیگه مهمونی میرین ...مهمونی میدین..همیشه خوش باشین.راستی ساعت کاریت تا چنده ..

سلام گلم
آره خیلی خوبه ... من خیلی دوست دارم
از ساعت کاری نگو ... از ۷ صبح تا ۶.۵عصر

فیروزه یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:22

مهمون داری برای زن کارمند توی هفته خیلی سخته ...
من مجبور شدم یه سری مهمون رو جواب کنم به خاطر نا مرتبی خونه!!!!
خوب یبهار جان؟ آقای همسر خوبه؟ دکتر نرفتید دیگه!؟

آره خیلی سخته ...
خوب کردی ...
نه فیروزه جون هر چی میگم بریم دکتر نمیاد ... میگه خوب شدم ... میریم درد سر میشه

سحر یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 http://www.spbk.persianblog.ir

سلام
ممنون که بهم سرزدی هم سالگرد ازدواجی
حیف نبود روز به این رندی رو از دست دادی
شوخی کردم خوشحالم باهات آشنا شدم

سلاااااااااااااام
خواهش میکنم عزیزم
نشد دیگه ... تالار گیر نیاوردیم
منم خوشحالم

گوش مروارید یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:52

سلام عزیزم
ازآشنایی باهات خوشبختم
اینجا تائیدی هست؟

سلاااااااااااام خانم
منم خوشحالم باهات آشنا شدم عزیزم
بله تائیدیه

sepideh یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:06 http://lahzehayesepid.blogsky.com/


سلام بهاری عزیزم، حالت خوبه؟!

مرسی که وبلاگمو لینک کردی ازت ممنونم...

خیلی دلم واست تنگ شده بود اما از اواسط اون هفته کارمون وحشتناک زیاده اینقدر که تا پایان وقت اداری دستمون گیره و کار صفر نمیشه ...

به خاطر همین وقت نشد بیام بهت سر بزنم.

دست خاله و مامان گلت هم درد نکنه ...

یادت باشه عکسش رو بگذاریا ...

مواظب خودت باش عزیزم، اینطوری بخوای ادامه بدی فایده نداره ها انرژیت تموم میشه و زندگی برات خسته‌کننده، یه کم به خودت برس و ببین راهی نمی‌تونی پیدا کنی که ساعت کاریت کم بشه؟!

بازم میگم، مواظب خودش باش شیرین عسل :دی

سلام سپیده خانم ... خوبم عزیزم
خواهش میکنم
مرسی ... چشم حتما میزارم
انرژی که نگو به صفر که هیچ منفی شده ...
چشمممممممممممممم حتما

sepideh یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:10 http://lahzehayesepid.blogsky.com/


راستی برو این آهنگم دانلود کن ...

این آهنگ خیلی با احساس و آرومه ...

عاشق این آهنگم، عاشق ...

حتماً دانلودش کن و به دوستاتم پیشنهادشو بده ...

اینم لینکش:

http://rapbnd.com/web/article473.html

ممنون سپیده جوون

.ساینا!.. یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:20

چه ظرف خوشگلی!.
مبارک باشه
مهمونی وسط هفته خیلی بد جوره البته تو هم ساهت کاریت خیلی زیاده

مرسی عزیزم ... آره خیلییییییییییییییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد