**راز زیبای زندگی**

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَروالَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرللعالمین

**راز زیبای زندگی**

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَروالَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرللعالمین

بازم گیر الکی ویه بحث مسخره

دیروز یه کم با همسر بحثمون شد سر همون ناهار خوریای کذائی یعنی اولش حالم خوب نبود یکی از همکارای آقا بهم گفت حالتون خوب نیست قرص بگیرم براتون حالا چی من دارم به یکی از همکارای خانم میگما اون خودشو انداخته وسط همسرم از اون بالا داره میبینه صدام کرد گفت آقای ... چی میگه؟؟؟ منم عصبی شدم که من حالم بده تو چه سوالائی میکنی و گیر بیخودی میدی بعدم نمیدونم چرا یاد صندلیا افتادمو عصبی شدم شاید میخواستم منم بهش گیر داده باشم تا ولم کنه اون موضوعو پیش کشیدم ... 10 روزه آمادس آقاهه هر روز میگه امروز میفرستم فردا میفرستم ... چند روزه به همسری میگم خودمون بریم بیاریم میگه نه گفته میفرستم و هی بهش زنگ میزنه اونم با اصرارهای من که نتیجش جر و بحث میشه ... خلاصه بالاخره بعد از یه دعوای نسبتا بد رفت و صندلیا رو خودش آورد ... تا برگرده منم سوپ شیر بار گذاشتم و چای آماده کردم ... یه ساعتی شد که همسر بیرون بود ولی تا همسر اومد و نشست با وجودی که با هم قهر بودیم دلم واسش خیلی تنگ شده بود حالا یه ساعت پیشم نبودا بغلش کردم گفتم دلم برات تنگ شده بود که گفت واسه اینکه سرم غر بزنی؟؟؟ منم ناراحت شدم و بلند شدم از کنارش رفتم ... تا شام آماده بشه رفتم دوش گرفتم ... بعدشم شام خوردیمو و من رفتم یه آب پرتقال هم گرفتم تا بخوریم یه ساعت بعدم فیلم کلانترو دیدیمو خوابیدیم .... همسر موقع خواب گفت سردته بیا بغلم مثلا آشتی کرد اما دلمو شکسته بود .... از دیروز حالم خوب نیست یه جوریم سنگین و بی حالم ...
نظرات 4 + ارسال نظر
فیروزه یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 http://2nimeyeroya.blogsky.com

چرا این مردا فکر می کنند ما همش داریم بهشون غر می زنیم؟! ... ما هم دیشب حرفمون سر غر زدن و نزدن بود!!!!!! منم یه کم دلخور شدم ...
هر دفعه پشت دستمو داغ می کنم سراغ این بدقولا نرم دیگه اما نمیشه که! ... ما ۱۸ اسفند مبلا رو خریدیم ... ۲ اردیبهشت تحویل دادن!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خودشونو نمیگن همش ایرادای الکی میگیرن و گیرای بیخود میدن
اونا اسمش غیرته نه گیر نه غره غیرته
و ما باید تحمل کنیم و دمم نزنیم
بگذریم مام اوایل اسفند خریدیمشون و قرار بود 10ام تحویل بدن بماند که شد 27ام
پارچشم اشتباه بود و قرار شد 16 ام بدن و الان چندمه 4 ام
فک کن
ببین من چی کشیدم دیگه
چقدر بحث و دعو.ا و دلخوری واعصاب خوردی

سیندخت یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 13:50

خانومی اول زندگی از این حرفا پیش میاد...دلخوری زیاده..یواش یواش اخلاقای همدیگه دستتون میاد...همسرتم منظوری نداشته گفته برای اینکه بهم غر بزنی...خواسته یه لحظه برات ناز کنه! باور کن مردا ناز کردناشون خیلی با ما فرق داره...نذار ناراحتی بینتون طولانی بشه اونم سر مسائل خیلی پیش پا افتاده...
خصوصی

چی بگم ... ولی خیلی بهم بر خورد ... فک کن تو هم ناراحتی از همسرت با این حال بری بگی دلت تنمگ شده واسش بعد خیلی یخ بگه دلت تنگ شده که بهم غر بزنی

فیروزه یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 14:07

نه خانومی ... رمزی نمیشه نوشت فعلاْ ... شاید بعدها این امکان رو بزارن ...

فلفل بانو دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:22

خب میبینم که بیشتر دارین به خودتو ن میرسین
و خدا رو شکر که مهمونی تو با یه نوع غذا بوده و بهتونم خوش گذشته خانواده همسر من کلی افاده دارن میدونید که

یه نوع نبود فلفل جون چون اسم عمومی نوع دومه رو نمیدونستم ننوشتم آخه هر کی به یه اسمی میشناسدش گوشت چرخ کرده و سیب زمینی و گوجه چی میگین شما ؟؟؟
بیج بیج میگن -جغور بغور میگن
نمیدونم
هر چی که هست من خیلی دوست دارم
اما
مادر همسر دعوام کرد که چرا دو مدل درست کردم
منم گفتم مشکلی نیست کارم راحتتر میشه میمونه واسه شام فردامون که از شرکت میام نا ندارم برم تو آشپزخونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد