**راز زیبای زندگی**

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَروالَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرللعالمین

**راز زیبای زندگی**

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَروالَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرللعالمین

روزمرگی با سر درد

دیروز که رفتم خونه خیلی سر درد داشتم مدامم در حال شدیدتر شدن بود ... آخر مجبور شدم دومین قرص بروفنو بخورم ... بعدم یه کم استراحت کردم ... همسریم کلی پیشونیمو ماساژ داد ... حس شام درست کردن نداشتم ... چای دم کردم و با کیک خوردیم ... فکر میکردم سر دردم مال چای کم خوردنه اما نبود ... بعدم فکر کردم از گرسنگیه لوبیا داشتیم داغش کردم و بردم تو اتاق خواب که همسری داشت درس میخوند ... نشستیم رو زمینو لوبیارو وسط یه عالمه لباس که داشتم جابجاشون میکردم خوردیم ... کلی چسبید... قول املتم واسه آخر شب به همسری دادم ... اما قبول نکرد گفت من که سیرم اگه تو گشنت میشه من واست درست کنم ... منم که اصلا ... سر درد بهتر شد ... چند تا تیکه ظرف تو سینک بودو شستمو ... دیگه رفتم بخوابم ... اما دعوامون شد با همسری ... سر چی؟؟؟ سر لامپهای پذیرائی اون خاموش میکنه من بخوابم من اصرار که روشنش کن نور کمه واسه درس خوندن ... آخرم روشن نکرد اومد تو تخت تا من بخوابم بعد بره درسشو بخوونه ... حالا هی من بهش میگم خوابت میبره تا صبحا درس بی درس میشیا میگه نه بخواب ... نمیدونم ساعت چند بود بیدار شدم دیدم همونجوری که شب من خوابیدم کنارمه ... میگم ببین خوابت برد نرفتی درس بخوونی ... میگه نخیر تا ۲ بیدار بودم تو خوابیدی رفتم درسمو خوندم ... ولی بهش نمیومدا فک کنم خوابیده تا خوده صبح اما دروغ نمیگه که ... پس حتما خونده دیگه... حالا امتحانو بده معلوم میشه . 

نظرات 10 + ارسال نظر
سیندخت یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:59

آخی خوب دوستت داره می خواد اونجوری باشه که توی میخوای دیگه...ایشالا که امتحاناتشون به خوبی برگزار بشه

نه بابا هنوزم با من تعارف داره سیندختی ... مرسی عزیزم

سیندخت یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 17:31

دوست جونم مطمئن باش که یادت رفته بود رشتتو بهم بگی! برای اولین بار شنیدم...چه رشته ی خوبی...:)

باچه چون سیندختی میگه قبول ... مرسی اما اصلانم خوب نیست ...

سحر دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:44 http://www.spbk.persianblog.ir

آخکه منم از دیروز تا حالا سردرد بدی دارم
میگما تا باشه از این دعواها ی زیبا

نمیدونم علتش چیه سحر ... شاید کم خوابی و خستگی شایدم گرما ... اما احتمال قوی علتش گرماست ...
آره کاش همه دعواها این مدلی بود ...

گوش مروارید دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:45

بهار اینجا تائیدی هست؟

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای مرسی گوش مروارید جونم ... کلی ناراحت شدم ... آدم احساس نامحرمی وغیر قابل اعتمادی بهش دست میده وقتی بهش یه بار رمز میدن یه بار رمز نمیدن ... حس بدی داشتم ... مرسی عزیزم

فلفل بانو دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:48

وای نازی نبینم اوف شده سرت

از گرماس فلفل جوون خیلی به گرما حساسم

من دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 http://www.minevisam123.blogfa.com/

همسرجان من هم مثلا قرار می ذاره بعد فوتبال بیاد بخوابه می رم می بینم همون جا خوابش برده

پس شمام ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همسری من امتحان
همسری شما فوتبال

سپیده (باران عشق) دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:53 http://sepidehkh10.blogfa.com

انشاله که همیشه خوب و سرخوش باشی خانمی

ممنون گلم

خانومک سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:22 http://www.marii.persianblog.ir

خصوصی داری خانومی

یه دنیا ممنون خانمیییییییییییییییییییییییییی

ساسا جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 http://sasaodida.blogfa.com

سلام خانومی...دوست جدید نمیخوای؟؟قول میدم بچه خوبی باشم و شلوغ نکنم...

سلام عزیزم چرا نخوام ؟؟؟

الهام شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:49 http://shamevojood.blogsky.com

سلام
من خیلی وقته براتون می خونه امشب که اومدم دیدم خصوصی کردین آخه چرا؟؟؟ میشه علتش رو بگین؟؟

رمزو میزارم برات خانمی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد