**راز زیبای زندگی**

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَروالَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرللعالمین

**راز زیبای زندگی**

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَروالَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرللعالمین

بخا..ر..شو..ر

دیروز رفتم خونه میخواستم یه کم استراحت کنم ... اما این فرشامون خیلی رفتن رو اعصابم ... سیاه شدن نمیدونم ماکه خونه نیستیم در و پنجره باز کنیم چرا سیاه شدن ؟؟؟ به سرم زده ب..خ..ار ش..ور بخرم ... زنگ میزنم به دختر عموم آخه اون بیشتر وارده ۴۰ دقیقه حرف میزنیم و آخر سر موقع خداحافظی یادم میاد که اصلا واسه چی زنگ زدم ؟؟؟ میگه هم ک..ن..و..و..د خوبه هم ب..ی..م  . 

بعد از قطع کردن تلفن وایمیستم وسط پذیرائی ... خدای من چرا خونه اینجوری میشه ... سریع بهم میریزه ... اما ... به خودم میگم ولش کن بابا ... میرم دوش میگیرم ... ابروها و ... ... این ابروهای منم انگار چمنن اینقدر سریع رشد میکنن ... میام بیرون همسری اومده خونه ... شام عدس میزارم بپزه که عدس پلو بپزم  آخه هوس کردم ... اما اینقدر میپزه و ولو میشه که به درد عدس پلو نمیخوره ... همسری میگه خوب عدسیش کن ... میرم الان عدس میخرم میام بزار واسه عدس پلو که هوس کردی ... هر چی اصرار میکنه میگم نه ... میریم تو پذیرائی دراز میکشیم تا شام آماده بشه ... چای دم میکنم و  ... کلی همسری محبت میکنه انگار متوجه شده بیحالم یه جوری شدم ... عدسی آماده میشه و همسری یه بشقاب مکیخوره میگه خوشمزس ... منم اصلا عدسی دوس ندارم با اکراه دوسه قاشق میخورم ... بهتر ... توفیق اجباری نصیبم میشه که شام نخورم ... خوشحال میشم از اینکه شام نخوردم ... ساعت ۱۱.۵ هم دیگه میخوابیم . 

نظرات 10 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:54 http://www.sargardon.blogsky.com

سلام
نوشته ها ی خوندی داری...امیدوارم زندگیتون همیشه پایدار باشه

ممنون ... لطف دارین

آلما چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:58

چقدر این حس و حالت شبیه الان منه
خونه ما هم زیاد کثیف میشه
ابروهام و موهام زود بلند میشه
الان موهامو کلشو رنگ کردم. سیاهای زیرش زده بیرون و بیریخت شده
منم بی حوصله ام
این وقتا همه چی هم خراب میشه
بیا غر بزنیم

موافقم آلما جون ... بیا ...

فیروزه چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:19

من رو فرشی گرفتم و انداختم روی فرش ها ...طرحش مثل فرش می مونه و زیاد زشت نیست ... چون فرش ها رو خیلی گرون خریدم و دلم میسوزه اگه خراب و کثیف بشن ... وقتی مهمون داشته باشم جمعشون می کنم ...
مواظب خودت باش :)

خونه ما خیلی کوچولوئه فیروزه جوون از اون وفرشیا یه دونه گرفتم انداختم اما دیدم خونه خیلی شلوغ شد جمش کردم ... اگه تمیزشون کنم حتما میندازم

سایه چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 http://didarema.persianblog.ir

دو روزه هی میام سر میزنم واسه من هیچ پست جدیدی نشون نمیداد الان اومدم دیدم کلی آپ کردی . من عدسی دوست دارم

آخه دوتای آخریو امروز آپ کردم سایه جوون

سارا... خونه مهربونی ها... چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:57 http://www.khoneiema.persianblog.ir

من شنیدم دلونگی هم خوبه...

منم شنیدم اما تعریف ک..ن...وو..د رو بیشتر شنیدم
ممنون خانمی

یلدا چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:39 http://khanoomtala20.blogfa.com/

نه خانومی..تو که خیلی گلی

خودت گلی یلدا جون

سیندخت چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:42

بخارشور برای فرش اگه دستبافه زیاد مناسب نیست...
عدسی که خوشمزست! مخصوصا کره هم توش بریزی ... واااااااااای!

یه بار کره بریزم ببینم چه جوری میشه ؟؟؟

سحر چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 17:17 http://www.spbk.persianblog.ir

وای ولی من خیلی عدسی دوست دارم

مثل اینکه فقط من دوست ندارم

sepideh چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:00 http://lahzehayesepid.blogsky.com


سلام

واسه این حالتت که گفتی دیروز پریرروز خیلی از همکارام اینطوری شدن، سرگیجه، تهوع و سردرد

یه سری میگن ماله امواجه، یکسری میگن مال آلودگی هوا و این گرد و خاکه یک سری هم میگن مال گرمی هواست یه سری هم میگن مال ساعت کار زیادیه!!

که به نظر من همش درسته و دست به دست هم داده که اینطور بشیم ...

خلاصه مواظب خودت باش، حسابیییی ...

در مورد عدسی با کره هم سیندخت جون راست میگه با کره خیلی خوشمزه میشه!! اما کم بریز ...

در مورد روفرشی هم اگه دوست نداری با بخارشور تمیزشون کن و ملحفه سفید هم میتونی بکشی که راحت برش داری ...

منم خیلی از همکارام سر دلونگی و کن وود با هم بحث کردند و آخر مشخص نشد کدومش بهتره!!!!

تو اگه فهمیدی به منم بگو!!!

خوش باشی بهاری جون و هر روز بهاری تر از بهاری ...

مرسی سپیده جونم ...
منم فک کنم همه اونا دست به دست هم داده بودن تا منو بکشن اینقدر که حالم بد شده بود ...
بخارشورو بازم باید فک کنم ...
خبرت میکنم ...
مرسی عزیزم ...

.ساینا!.. پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:49

سلام بهار خوبی؟؟؟؟؟؟
منم تازه موهام کوتاه کردم و خونه هم افتضاح بود که مرتبش کردمممممممممممممم

چه بامزه!.مثل هم بودیم

سلاااااااااااااااام ساینا جوون
موهات مبارک ...
خونه رو که دیگه نگووووووووو
ولی عجب تفاهمی داشتیما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد